چرا باید در سخنرانی داستان تعریف کنیم؟
“در سخنرانی بسیاری از افراد شرکت کردم و در حین گوش دادن نیز نکته های لازم را یادداشت نمودم، اما اکثر مطالب ارائه شده را به خاطر ندارم…جز داستان ها و خاطراتی که گوینده برای مخاطب تعریف کرده بود.”
در بین روش های شروع سخنرانی، داستان گویی موثرترین و قوی ترین روش شروع سخنرانی محسوب می گردد. آیا تاکنون به این نکته توجه کرده اید چرا به تماشای فیلم و سریال علاقه شدیدی داریم؟ در فیلم مورد علاقه من «هویت بورن» داستان مهیج و اکشن فردی را به نمایش می کشد که در یک عملیات نظامی حافظه خود را از دست داده و به دنبال پیدا کردن هویت گمشده اش است. اساس تمام فیلم ها و سریال ها روایت یک داستان جذاب برای مخاطب می باشد و استفاده از داستان شخصی در شروع سخنرانی میتواند مانند شروع یک فیلم مخاطب را به سرعت جذب کند.
در ادامه به این سه سوال پاسخ خواهیم داد:
چرا داستان گویی در جذب مخاطب موثر است؟
چطور موضوع یک داستان خوب را انتخاب کنیم؟
چگونه یک داستان را تاثیرگذار تعریف کنیم؟
و اما چرا داستان…
داستان ها به سرعت مخاطب را جذب می کنند. انسان ها اساسا ذهن کنجکاوی دارند و دوست دارند که بدانند داستان زندگی هر شخص چیست و نیمکره راست مغز ما نیز عاشق شنیدن داستان است. در تمرین سخنرانی یکی از دوستان که حضور داشتم، در شروع سخنرانی یک اتفاق در دوران دانشجویی اش را تعریف کرد که موفقیت در زندگی ارتباطی با دانشجوی برتر بودن در دانشگاه ندارد و ارتباطات اجتماعی و داشتن هوش هیجانی، ما را به سمت موفقیت سوق می دهد. با اینکه من علاقه ای به خواندن کتاب داستان و رمان ندارم اما ناخودآگاه جذب صحبت دوستم شده بودم.
نقل داستان شخصی باعث بوجودآمدن یک ارتباط صمیمی در زمانی کوتاه بین سخنران و مخاطب می شود. از نظر روانشناسی یکی از راه های ایجاد صمیمیت در شروع ارتباط تعریف داستان شخصی برای مخاطب است. از طرفی تعریف داستان باعث تحریک احساسات شنونده می شود و نه تنها شرایط گوینده را درک می کنند، بلکه وقایع را نیز در ذهن خود تصور و لمس میکنند. من بعد از شنیدن داستان دوستم در تمرین سخنرانی احساس بهتری نسبت به وی پیدا کردم و ارتباط صمیمی تری نسبت به قبل شکل گرفت.
داستان ها برای همیشه در ذهن ما باقی می مانند. مغز انسان توانایی فوق العاده ای در به خاطر سپردن داستان دارد. اگر دقت کنیم داستان های که در دوران کودکی برای ما تعریف میشد را هنوز بعد از گذشت سالها به خاطر داریم. از طرفی مغز انسان در حین شنیدن داستان سعی می کند نکته ها و تجربیات آن را تحلیل کرده و بیاموزد. من بعد از شنیدن داستانی که دوست من نقل کرد ناخودآگاه به نقش مهم ارتباطات و هوش هیجانی در زندگی بیشتر فکر کردم و بعد از گذشت چند ماه هنوز در ذهنم باقی مانده است.
انتخاب موضوع داستان
بهترین موضوع برای نقل یک داستان جذاب، وقایعی است که در زندگی خودمان رخ داده است. وقتی ما داستان زندگیمان را برای مخاطب نقل میکنیم، ناخودآگاه مخاطب آن را باور میکند و احساساتش را برمی انگیزد. از طرفی داستان زندگی هر انسانی خاص و منحصر به فرد است و در این داستان تجربیاتی غنی نهفته است که شنیدن آن برای مخاطب تازگی خواهد داشت.
ارائه جذاب یک داستان
در ارائه یک داستان جذاب نباید یکباره سر اصل مطلب برویم. هرچقدر اصل موضوع داستان دیرتر گفته شود برای مخاطب چالش بیشتری پیدا میکند و بیشتر کنجکاو می شود در انتهای ماجرا چه اتفاقی می افتد. مدتی قبل از ارائه سخنرانی یکی از دوستان حضور داشتم و یک داستان جذاب از دوران داوری اش در فوتبال تعریف کرد: “وقتی خواستم بازیکن خاطی رو از زمین اخراج کنم متوجه شدم بازیکنان دیگر کارت قرمز من رو از جیب پشتی من برداشتند!”. در ادامه تعریف کرد که اگر کارت جریمه داور گم شود چقدر برای وی میتواند از نظر قوانین فدراسیون فوتبال ایجاد مشکل کند. من در حین شنیدن داستان هم هیجان زده شده بودم و هم ناراحت از اینکه بعد از این مسابقه فوتبال چه اتفاقی برای داوری وی خواهد افتاد. در پایان داستان که همه منتظر شنیدن پایانی ناگوار برای داور بودیم یک اتفاق ناباورانه افتاد: “من یک کارت قرمز اضافه در جیب جلو گذاشته بودم و در کمال ناباوری تماشاچیان بازیکن خاطی رو اخراج کردم”. چقدر بیان اصل موضوع داستان در پایان به جذابیت آن افزوده بود.
آیا فقط همین یک مورد را باید در داستان گویی تعریف کرد؟ در ارائه یک داستان جذاب موارد مهم دیگری وجود دارد که در مقاله بعد به آن خواهم پرداخت. با من همراه باشید…
درباره احسان خاکینهاد
نویسندۀ 10 عنوان کتاب - سخنران و مدرس دورههای آموزش مهارتهای کلامی در ارتباطات و سخنرانی
نوشته های بیشتر از احسان خاکینهاد
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.